شباهنگام در رویا و بیداری
خدای مهربان با من سخن می گفت
((تو ای رویا زده ای مست آشفته
تو ای عاشق تو ای دلداده سر تا به پا آتش
به من بر گو که
او
را تا کدامین حد تویی دلداده و مشتاق؟))
نگاه مهربانش خیره بر من بود
خدا سر تا به پا شوق شنیدن بود
!
خداوندا من او را ))
...
آه من او را
...))
صدایم در گلو بشکست
پس از آن اشک بود و اشک بود و اشک
!!!
خدا با برد باری اشک من بسترد
نگاهم بر دو چشم مهربانش خیره شد آن دم
تا بدان پایه که تنهایی توست))
پاسخم این بود
!!
پس از لختی سکوت ژرف
اشک پر سوز خدای مهربان از دیده جاری شد
زیر لب با درد نجوا کرد
:
آه ای رویا زده ای مست آشفته
آه ای عاشق تو ای دلداده سر تا به پا آتش
عشق تو تا بی کرانها تا ابد جاریست
همچنان تنهایی بی انتهای من
!
غزل 14.4.85
نور هم دیگر به گرد من نمی رسد انقدر سریع گریختم که گم شدم!
مرسی
من اینو با آهنگ خوندم :)
واقعا زیبا بود ...
یه سری هم به من بزن...ضرر نمیکنی { گل}
سلام مرسی لطف دارین
حتما سر میزنم
سلام مژگان خانوم.
وبلاگ جالبی داری.
موفق باشی.
بای
سلام مرسی لطف دارید
سلام راستش نمی دونم از کجا باید شروع کنم از تشکر کردن از اینکه به وبلاگم اومدید یا تعریف از نوشته ی ژر احساستون نمی دونم نوشته مال خودتون بود یا نه اما هرچی که بود یا مال هرکی که بود به دلم نشست الکی نیست که قدیمی ها می گفتن هر آنچه از دل براید لاجرم بر دل نشیند با اجازه ی شما لینک وبلاگتون رو توی وبلاگم میذارم تا هروقت سری به به اتاق تنهایی خودم زدم یه یادی از دست نوشته های شما هم بکنم خیلی خوشحال شدم که با شما آشنا شدم شگه دوست داشتین ......
هیجی ولش کن
فعلا دعام کنید
ستام خیلی لطف دارین نوشته شما د ربلاگتون خیلی زیبا بود و به شدت منو تحت تاثیر قرار داد بله نوشته های من همشون ا زخودمه و حرف دل خودم خوشحالم که به دلتون نشست لطف می کنید لینک بلاگم رو د ربلاگتون می زارید مرسی همیشه سبز باشید دعاتون می کنم برای همه دلهای پاک دعا میکنم
پ
سلام غزل خوب و مهربون . نوشته هات زیباست و من اونارو دنبال می کنم . راستی خودت شعر می گی یا اینکه برداشت می کنی؟!!
حتماْ پیش من بیا
بای
سلام لطف دارین مرسی من هم خیلی از نوشته ها ی شما لذت بردم من تملم نوشته هام از خودمه با نام خودم و ذکر تاریخش اگر لز جایی بر داشت کنم ذکر می کنم
به بازار سیاه رفتم برای خریدن عشق ولی در ابتدای ورودم روی کاغذی خواندم در غرفه هوس بازان عشق را به حراج گذاشته اند به قیمت نابودی پاک بازان
بدرور عزیز
بسیار زیبا نوشتید واقعیت تلخیست ولی وجود داره