موسیقی احساس

اشعار و قطعاتی از غزل.س

موسیقی احساس

اشعار و قطعاتی از غزل.س

نقش ابرها

نقش ابرها
333 magnify

بعد از ظهر طلایی نیمه پاییز

در کشاکش روز مرگی

گامهای شتابزده ات

غریبه با سنگفرش خیابان

می گذری

بی اعتنا

از زیر پنجره ای رو به آسمان

خنده شادمانه کودکی

در چار چوب پنجره

سر بلند می کنی

به جستجوی

خاستگاه این آسمانی نغمه

و ناگاه

نگاه خسته ات با نگاه آسمان

یکی می شود

بوم آبی آسمان

سراسر، نقاشی ابرهاست

از آخرین بازی

شادمانه تو با ابرها

سالها گذشته

سالهای گم شده

از یاد برده ای

گیسوان پریشان زنی را

در گوشه ای  از آسمان

کمی آنسوی تر قلبی سپید

یادت هست آن گربه ابری را

یا شاید آن پروانه عاج فام

کلبه ای با دودکشی

بدون دود

آن سوی تر

گلی سپید

....

آوای ممتد یک بوق

فریادی گوشخراش

:

((توی آسمون دنبال چی می گردی آدم گیج؟))

آوای شیرین  خنده کودک

را گریه ای تلخ

به یغما می برد

نقش ابرها بر پرده آسمان

گم میشود

و تو

سر فرو افکنده زمزمه می کنی

:

کودکی گم شده ام

!!!!!

غزل.س ۱۷.۸.۸۵

 

 

کاش می دانستی

کاش می دانستی

کاش می دانستی

در پس پرده شب

دشنه کیست

که چنین خون تشنه

تا دسته

اندر این سینه پر مهر

به کین بنشسته است

کاش می دانستی

دشنه توست

!

غزل.س 14.8.85

گرمی دستانی کوچک

هدیه ای در دستان سردم گذاشت

چشمان اشک آلودم را گشودم

عروسک پارچه ای کهنه

در دستم بود

سر بلند کردم

صاحب آن دستان گرم

با شوق در چشمانم نگریست

شادمانه فریاد زذ

:

علوسکم  مال تو

خوب

!

حالا بخند

بخند دیده

خوب

؟

و من بلندتر گریستم

صفا ی کودکی

را چه آسان گم می کنیم

چه آسان

!

غزل.س 8.8.85