موسیقی احساس

اشعار و قطعاتی از غزل.س

موسیقی احساس

اشعار و قطعاتی از غزل.س

باران

 
باران

 

باران می بارد

در تمامی لحظه ها می بارد

ابری در آسمان نیست

فرشته ای سپید   در دور دستها می گرید

باران می بارد

همچنان می بارد

تا ابدیت

و تو ابری را جستجو میکنی

که هر گز نخواهی یافت

غزل(مژگان .س) 18 مهر 85

 

شعله های خیال

 

شعله های خیال

 

 مهتاب

بالهایش رنگین کمان زندگی

در رقص آتشین عشق

گرداگرد شمعی که اشکی نداشت

!

بالها خاکستر فام

در نیایش آتشین مرگ

در پای شمعی که نگریست

!

سوختن در شعله های خیال

شمع فروزان تنها نقشی بر دیوار بود

نقشی بر دیوار

!!!

غزل( مژگان .س)

25.7.85

مسیح عشق

        
 
 magnify150     مسیح عشق   
 
     

بر تو می نگرم

از پس پرده اشک

روان می شوم از پی ات در جذبه بیخودی

پاهایت آبله گون

نفس هایت بریده

موسیقی گامهایت پرده های رنج

و نفس هایت آوای درد

سنگینی صلیب نا گفتنیست

پایداری شانه های خسته ات ناگفتنی تر

بر تو فرو می بارد

سنگهای نادانی

نا سزاهای تعصب

لبانت  تفته

در میان جویهای خون و عرق جاری بر نجابت سیمایت

گام پیش می نهم

بی اعتنا به سنگها و دشنام ها

دستان لرزانم

نوازش می دهد لبان تشنه ات را

با جرعه ای آب

سر بند بر گرفته از گیسوانم

می سترد خون و عرق را از چهره ات

و شگفتا

!شگفتا

سیمای خسته و چشمان  مهربانت بر پارچه و بر

قلبم تا ابد نقش می بندد

زمزمه می کنم از میان اشکها

جلجتا نزدیک است

!!!

و در مهر بانی چشمانت می خوانم که

  :

پروردگارا بر آنان ببخشای زیرا

که نمی دانند

!

بر تو می نگرم از پس پرده اشک

بر صلیب

بر بلندای جلجتا

میخهای نادانی

تازیانه های تعصب و آنگاه

ملکوت آسمانها ترا می خواند

...

!

و من ایستاده در پای صلیب

رستاخیزت را به انتظاری روشن می نشینم

ای مسیح عشق

!!!

غزل(مژگان.س)۳۰/۷/۸۵