موسیقی احساس

اشعار و قطعاتی از غزل.س

موسیقی احساس

اشعار و قطعاتی از غزل.س

!

!
 magnify
!
 magnify

 

 

Entry for July 05, 2006 magnify

شباهنگام در رویا و بیداری

خدای مهربان با من سخن می گفت

((تو ای رویا زده ای مست آشفته

تو ای عاشق تو ای دلداده سر تا به پا آتش

به من بر گو که

او

را تا کدامین حد تویی دلداده و مشتاق؟))

نگاه مهربانش خیره بر من بود

خدا سر تا به پا شوق شنیدن بود

!

خداوندا من او را ))

...

آه من او را

...))

صدایم در گلو بشکست

پس از آن اشک بود و اشک بود و اشک

!!!

خدا با برد باری اشک من بسترد

نگاهم بر دو چشم مهربانش خیره شد آن دم

تا بدان پایه که تنهایی توست))

پاسخم این بود

!!

پس از لختی سکوت ژرف

اشک پر سوز خدای مهربان از دیده جاری شد

زیر لب با درد نجوا کرد

:

آه ای رویا زده ای مست آشفته

آه ای عاشق تو ای دلداده سر تا به پا آتش

عشق تو تا بی کرانها تا ابد جاریست

همچنان تنهایی بی انتهای من

!

غزل 14.4.85

 

 

 

نقش ابرها

نقش ابرها
333 magnify

بعد از ظهر طلایی نیمه پاییز

در کشاکش روز مرگی

گامهای شتابزده ات

غریبه با سنگفرش خیابان

می گذری

بی اعتنا

از زیر پنجره ای رو به آسمان

خنده شادمانه کودکی

در چار چوب پنجره

سر بلند می کنی

به جستجوی

خاستگاه این آسمانی نغمه

و ناگاه

نگاه خسته ات با نگاه آسمان

یکی می شود

بوم آبی آسمان

سراسر، نقاشی ابرهاست

از آخرین بازی

شادمانه تو با ابرها

سالها گذشته

سالهای گم شده

از یاد برده ای

گیسوان پریشان زنی را

در گوشه ای  از آسمان

کمی آنسوی تر قلبی سپید

یادت هست آن گربه ابری را

یا شاید آن پروانه عاج فام

کلبه ای با دودکشی

بدون دود

آن سوی تر

گلی سپید

....

آوای ممتد یک بوق

فریادی گوشخراش

:

((توی آسمون دنبال چی می گردی آدم گیج؟))

آوای شیرین  خنده کودک

را گریه ای تلخ

به یغما می برد

نقش ابرها بر پرده آسمان

گم میشود

و تو

سر فرو افکنده زمزمه می کنی

:

کودکی گم شده ام

!!!!!

غزل.س ۱۷.۸.۸۵

 

 

کاش می دانستی

کاش می دانستی

کاش می دانستی

در پس پرده شب

دشنه کیست

که چنین خون تشنه

تا دسته

اندر این سینه پر مهر

به کین بنشسته است

کاش می دانستی

دشنه توست

!

غزل.س 14.8.85