موسیقی احساس

اشعار و قطعاتی از غزل.س

موسیقی احساس

اشعار و قطعاتی از غزل.س

گرمی دستانی کوچک

هدیه ای در دستان سردم گذاشت

چشمان اشک آلودم را گشودم

عروسک پارچه ای کهنه

در دستم بود

سر بلند کردم

صاحب آن دستان گرم

با شوق در چشمانم نگریست

شادمانه فریاد زذ

:

علوسکم  مال تو

خوب

!

حالا بخند

بخند دیده

خوب

؟

و من بلندتر گریستم

صفا ی کودکی

را چه آسان گم می کنیم

چه آسان

!

غزل.س 8.8.85

 

باران

 
باران

 

باران می بارد

در تمامی لحظه ها می بارد

ابری در آسمان نیست

فرشته ای سپید   در دور دستها می گرید

باران می بارد

همچنان می بارد

تا ابدیت

و تو ابری را جستجو میکنی

که هر گز نخواهی یافت

غزل(مژگان .س) 18 مهر 85

 

شعله های خیال

 

شعله های خیال

 

 مهتاب

بالهایش رنگین کمان زندگی

در رقص آتشین عشق

گرداگرد شمعی که اشکی نداشت

!

بالها خاکستر فام

در نیایش آتشین مرگ

در پای شمعی که نگریست

!

سوختن در شعله های خیال

شمع فروزان تنها نقشی بر دیوار بود

نقشی بر دیوار

!!!

غزل( مژگان .س)

25.7.85